یه پسر ودختر کوچولو داشتن با هم بازی می کردن.پسر کوچولو یه سری تیله داشت و دختر
کوچولو چند تا شیرینی با خودش داشت.پسر کوچولو به دختر کوچولو گفت من همه
تیله هامو
بهت میدم. تو همه شیرینیاتو به من بده.دختر کوچولو قبول
کرد
پسر کوچولو بزرگترین وقشنگترین تیله رو یواشکی واسه خودش گذاشت کنار وبقیه رو به
دختر کوچولو داد .اما دختر کوچولو همون جوری که قول داده بود تمام شییرینیاشو به
پسرک دادهمون شب دختر کوچولو با آرامش تمام خوابید وخوابش برد .ولی پسرکوچولو نمی
توانست بخوابه چون به این فکر می کرد که همونطوری که خودش بهترین تیله اش
رو یواشکی
پنهان کرده شاید دختر کوچولو هم مثل اون یه خورده از شیرینیاشو قایم کرده و همه شو
بهش نداده.
پس آرامش مال کسی است که صادق است و لذت دنیارا کسی میبرد که با آدم صادق زندگی
کند



نظرات شما عزیزان:

سمیرا
ساعت15:37---3 اسفند 1390
سلام سلام من اومدم ممننون که بهم سر زدین راستی داستانتون خیلی زیبا بود
پاسخ:لطف داری ممنون


شفیقه
ساعت16:03---29 بهمن 1390
ایول

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


نويسنده : فرشته مولایی